یکی از نیازهای ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخ ناپذیر که زمان، توان تاثیرگذاری در آن را ندارد؛ موضوع عبادت و پرستش است. یکی از نیازهای اساسی بشر پرستش است. پرستش حالتی است که در آن انسان از ناحیه باطنی خود به حقیقتی که او را آفریده و خود را در قبضه قدرت او می بیند و خود را نیازمند و محتاج او می داند؛ توجه می کند. این حالت در واقع سیری است از خلق به سوی خالق.
عدم پرستش و عبادت، در روح بشر عدم تعادل را ایجاد می کند. با یک مثال مفهوم عدم تعادل را روشن می نماییم. حیوانی باربر را در نظر بگیرید که خورجینی روی او قرار داده شده که یک طرف پر و طرف دیگر خالی باشد که در این صورت تعادل ایجاد نشده و حرکت حیوان بسیار دشوار می شود؛ انسان نیز به همین صورت است. در وجود او خانه ها و فضاهای خالی زیادی وجود دارد، در دل انسان جای خیلی از چیزها است. حال هر نیازی که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می سازد. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و به دیگر نیازهایش بی توجه باشد؛ همان نیازها او را ناآرام و ناراحت می نمایند. و یا بالعکس اگر انسان همیشه به دنبال مادیات باشد و جایی برای معنویات نگذارد، باز هم روح و روان او ناراحت و نا آرام است.
" نهرو" مردی است که از سنین جوانی لامذهب شده بود. در اواخر عمرش یک دگرگونی و انقلابی در وجودش ایجاد شد. او می گوید: من هم در روح خود و هم در جهان یک خلأ، یک جای خالی احساس می کنم که هیچ چیزتوان پرکردن آن فضا را ندارد الا معنویت.اضطرابی که در جهان پیدا شده، علتش اینست که نیروهای معنوی جهانتضعیف شده است. او می گوید: الان در اتحاد جماهیر شوروی- قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- این ناراحتی به سختی وجود دارد. تا وقتی که مردم آنجا گرسنه بودند و گرسنگی اجازه نمی داد که درباره چیز دیگری فکر بکنند، یکسره در فکر تحصیل معاش بودند. حال که زندگی عادی پیدا کرده اند یک ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است. زمانی که از کار، بیکار می شوند تازه اول مصیبت آنهاست که این ساعات فراغت را با چه چیز پرنمایند؟ بعد می گوید: من گمان نمی کنم اینها بتوانند آن ساعات را جز با یک امور معنوی با چیز دیگری پر کنند. و این همان خلایی است که من دارم.
پس عبادت یک نیاز واقعی انسان است. امروز که در دنیا بیماری های روحی و روانی زیاد شده است، به علت روی برگرداندن انسان از عبادت و پرستش است. نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب خانه است؛ یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب سالم و تصفیه شده برای هر خانه ای لازم است، اگر هوای پاک برای هر کس ضروری است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است. اگر انسان در شبانه روز ساعتی را به راز و نیاز با پروردگار اختصاص دهد، روحش را پاک می کند. عنصرهای موذی به وسیله نماز از روح انسان بیرون می روند.
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به خدا بعد از ایمان، چیزی در حد نماز نیست. پیامبراکرم صلوات الله علیه می فرماید: نماز مثل چشمه آب گرمی است که در خانه انسان باشد و انسان روزی پنج بار در آن آب گرم شست و شو کند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:" ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون".( ذاریات/ 56)؛ ما جن و انس را خلق نکرده ایم مگر برای این که عبادت کنند. هدف از خلقت انسان عبادت است و انسان از راه عبادت و پرستش است که به کمال می رسد. استغفار و عبادت در مقابل ایزد منان انسان را به انسانیت می رساند. امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر(ص) در هیچ مجلسی نمی نشست مگر این که 25 بار استغفار می کرد، و می گفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه.
و یا حضرت علی علیه السلام با آن عظمت انسانی که داشت وقتی در محراب عبادت قرار می گرفت غرق در خدا می شد و آن گونه عبادات باعث روشن ضمیری و قدرت حضرت می شد.
" عدی بن حاتم" از یاران نزدیک حضرت بود. روزی به نزد معاویه آمد در حالی که سالها از شهادت امیرالمومنین گذشته بود. معاویه می دانست که عدی از یاران قدیمی امام است، پس خواست کاری کند که عدی سخنی بر علیه امام بگوید. از او پرسید: عدی! این الطرفات؟ پسرانت کجا هستند؟- عدی سه پسر داشت که در سنین جوانی در رکاب امام درجنگ صفین به شهادت رسیده بودند- معاویه با این سوال قصد ناراحت کردن عدی را داشت. عدی گفت: پسرانم در رکاب مولایشان علی با تو که در زیر پرچم کفر بودی جنگیدند و کشته شدند. معاویه گفت: علی درباره تو انصاف نداد. گفت: چطور؟ معاویه پاسخ داد: پسران خویش را نگه داشت و پسران تو را به کشتن داد.
عدی گفت: معاویه من درباره علی انصاف ندادم که اکنون او در زیر خروارها خاک باشد و من زنده باشم. ای کاش مرده بودم و علی زنده می ماند.
معاویه دید تیرش به هدف نخورد پس با نرمی گفت: الان دیگر از این حرفها گذشته کمی از کارهای علی را برایم توصیف کن. عدی عذر خواست و معاویه اصرار نمود. در نهایت عدی اینگونه حضرت را توصیف نمود: " یتفجرالعلم من جوانبه والحکمة من نواحیه" ؛ علی مردی بود که علم و حکمت از اطرافش می جوشید. علی آدمی بود که در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمکاران، نیرومند.
معاویه حال منظره ای را که به چشم خود دیدم را برایت می گویم: در یکی از شبها علی را در محراب عبادت دیدم که غرق در خدا بود و محاسنش را به دست مبارک گرفته و می گفت: آه از این دنیا و آتش های آن، یا دنیا! غری غیری؛ ای دنیا کس دیگر غیر از من را بفریب.
عدی، حضرت را آن چنان وصف نمود که دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفت به طوری که با آستین لباسش اشکهای صورتش را پاک کرد. و بعد گفت: دنیا عقیم است که مانند علی بزاید.
پس عبادت از ارزش والایی برخوردار است که انسان به جز تعداد معدودی به عظمت و ارزش واقعی آن پی نبرده است. یکی از عالیترین گونه عبادت نماز است. نماز پناهگاهی مطمئن و دژی استوار و خلل ناپذیر است. داروی اضطرابها و نگرانیها و دوای ترسها و دلهره هاست.
فریضه نماز در فرهنگ اسلام، به گونه ای تشریح شده است که اگر انسان، آن را با تمام مراحل و شرائط، انجام دهد در واقع مسیر همه زیبائیها را پیموده و از همه زشتیها در امان می ماند.
در نماز زیربنای سعادت و خوشبختی دنیوی پایه ریزی شده است. در نماز ریشه و اصول اعتقادی کامل می گردد، معرفت و عرفان حقیقی به دست می آید، روح تعبد و معنای عبادت، روشن و عملی می شود. عالی ترین روشهای اخلاقی و تربیتی اجرا می گردد، به بهترین وجه مسائل اجتماعی، حقوقی و انسانی تعلیم می شود، به پاکترین نوع به مسائل مالی و اقتصادی توجه می گردد و بالاخره بهداشت جسم و روح و طهارت تن و روان، مورد توجه عمیق قرار می گیرد.
از آنجا که عبادت نقشی مهم در به کمال رساندن انسان بر عهده دارد بر آن شدیم که در این خصوص بیشتر توجه نموده و در سلسله مباحثی به مقدمات آن و اسرار عرفانی و اخلاقی آن بپردازیم و امید داریم که اولاً مورد قبول حضرت حق و در ثانی مورد قبول و استفاده شما عزیزان قرار بگیرد. در این بخش نماز را از دیدگاه قرآن بررسی می نماییم.
نماز از دیدگاه قرآن
نماز در تمام ادیان الهى به عنوان برترین آیین عبادى و رکن معنویت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است. درخواست حضرت ابراهیم(ع) چنین بوده است که:« رب اجعلنى مقیم الصلوة و من ذریتى ... (ابراهیم /40)؛ پروردگارا، من و ذریهام را برپا دارنده نماز قرار ده.» به حضرت موسى (ع) در کوه طور خطاب شد:« اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکرى(طه /14)؛ همانا من الله هستم، معبودى جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را براى یاد من برپا دار.»
حضرت عیسى(ع) مىگوید:«... و اوصانی بالصلوة والزکاة ما دمت حیّا (مریم /31)؛... و مرا توصیه نموده به نماز تا زمانیکه زنده هستم.»
و در چند جاى قرآن سخن از میثاق بنىاسرائیل آمده است که بخشى از مواد آن اقامه نماز است.
در آیین مقدس اسلام نیز« نماز» جایگاه ویژهاى دارد و در قرآن کریم بر آن تاکید فراوان شده است.
در این کتاب الهى وظایفى براى مسلمانان، در مقابل نماز مقرر شده است. این وظایف عبارتند از:
1- برپایى نماز
در آیات زیادى برپایى نماز در کنار«ایتاء زکوة»؛ پرداختن زکات آمده است.
تکیه بر این دو رکن، در حقیقت براى بیان این واقعیت است که مسلمان شایسته، هم در پیوند با خداوند باید ارتباط عاشقانه و صمیمى داشته باشد و هم در رابطه با مردم بى تفاوت نبوده و وظایف واجب و مستحب مالى خود را انجام داده، به فکر محرومان جامعه باشد. عالى ترین شکل ارتباط عاشقانه با خداوند نماز است و بهترین شیوه ارتباط با مردم حل مشکلات مادى آنهاست که با اداى وظایف مالى، از سوى مسلمانان این مهم برآورده مىشود. در قرآن کریم «اقامه نماز» و«ایتاء زکوة» به عنوان محک ایمان، تقوى، اخلاص و ... شمرده شده و این دو در حقیقت اولین گام وفادارى به دین معرفى شدهاند. قرآن کریم درباره برخورد با مشرکین مىفرماید:« فان تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزکوة فخلوا سبیلهم(توبه /5)؛ هرگاه توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها ساخته و مزاحمشان نشوید...»
در آیه دیگرى آمده است« فان تابوا واقاموا الصلوة و آتواالزکوة فاخوانکم فى الدین ...(توبه/11)؛ پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشته و زکات را بپردازند پس برادران دینى شما هستند...»
معناى اقامه نماز چیست؟
به نظر مىرسد با توجه به ریشه لغوى اقامه، که از قیام - در مقابل قعود است - اقامه نماز را به معناى برپایى آن بگیریم، در مقابل آن زمین ماندن و زمین گیر شدن و بىاعتنایى به آن است و این معنا داراى مصادیقى است:
1. گزاردن درست نماز با حدود و شرایط آن.
2. به جاى آوردن نماز به نحو کامل و احسن.
3. تداوم در برپایى نماز.
4. تلاش براى مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید:
« و لم یأمر تعالى بالصلوة حیثما امر ولا مدح به حینما مدح الا بلفظ الاقامة تنبیهاً ان المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها ... ؛ در تمام مواردى که خداوند به نماز امر فرموده یا آن را ستوده است واژه اقامه را به کار برده است تا به این معنا توجه دهد که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جاى آوردن هیات نماز (بدون روح).»
در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگىهاى ذیل مطلوب است:
الف - برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابى.
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با کسالت از ویژگىهاى منافقان شمرده شده است:« ... و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى ... (نساء /142)؛ و هنگامى که به نماز مىایستند از روى کسالت مىایستند...»
«... ولا یاتون الصلوة الا و هم کسالى ... (توبه / 54)؛ و نماز به جا نمىآورند جز با حال اکراه و کسالت.»
و ویژگى چنین نمازى جز نماز بى کیفیت که به همه چیز، جز نماز شبیه است، نیست. در روایتى از حضرت امام سجاد(ع) مىخوانیم:
«ان المنافق ینهى ولا ینتهى و یأمر بما لایأتی و اذا قام الى الصلوة اعترض؛ منافق (از کار زشت) نهى مىکند، ولى خود از آن کار دست نمىکشد و فرمان مىدهد(به خوبى) ولى خود انجام نمىدهد و چون به نماز بایستد اعتراض مىکند.» راوى مىگوید: پرسیدم:« ما الاعتراض؛ اعتراض چیست؟» حضرت فرمود:«الالتفات و اذا رکع ربض؛ رو به راست و چپ گردانیدن و چون رکوع کند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد(یعنى بعد از رکوع نایستد و به همان حال به سجده رود.»
ب - اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن کریم مىفرماید:« فویل للمصلین. الذین هم عن صلوتهم ساهون.(ماعون / 4 و 5)؛ پس واى بر نمازگزارانى که از آن غافلند.»
«ساهون» آنانند که از اصل نماز غافلند، توجهى به آن ندارند، گاه آن را نمىخوانند، گاه در آخر وقت مىخوانند. قرآن کریم مىگوید این مساله در ضعف اعتقاد دینى او ریشه دارد. گفتنى است که «سهو» و«اشتباه» در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، مىفرمود:« فى صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان. یونس بن عمار از حضرت امام صادق (ع) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود:«لا، کل احد یصیبه هذا ولکن ان یغفلها و یدع ان یصلى فی اول وقتها؛ نه هر کس مبتلا به وسوسه مىشود بلکه مقصود آن است که از اصل نماز غفلت کند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (ع) در روایتى فرمود:« تاخیر الصلوة عن اول وقتها لغیرعذر مقصود از سهو آنست که نماز را بی هیچ عذری به تأخیر اندازد.»
در روایتى از حضرت امام على (ع) مىخوانیم:
«لیس عمل احب الى الله عزوجل من الصلوة فلا یشغلنکم عن اوقاتها شىء من امورالدنیا فان الله عزوجل ذم اقواما فقال الذین هم عن صلاتهم ساهون یعنى انهم غافلون استهانوا باوقاتها؛ هیچ کارى نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، پس نباید در وقت نماز هیچ یک از امور دنیا شما را به خود مشغول سازد که خداوند گروهى را که به نماز بی توجه هستند نکوهش کرده است، یعنی آنان از نمازغفلت ورزیده اند و حریم وقت نماز را نگه نمىدارند.»
علاوه بر توجه به اصل نماز باید در نماز نیز انسان به این نکته توجه داشته باشد که در مقابل حضرت حق ایستاده با او سخن مىگوید، باید تمام وجود خویش را به این میهمانى ببرد تا شیطان جرأت زمینه سازى براى خروج از این میهمانى را فراهم نسازد.
«یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون ... (نساء /43)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، در حالى که مست هستید به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مىگویید...»
ظاهر آیه روشن است و نیاز به توضیح ندارد که مقصود، نهى از نماز در حال مستى است لکن از تحلیل«حتى تعلموا ما تقولون» مىتوان این معنا را برداشت کرد: نماز مطلوب آن است که انسان با عنایت و توجه نماز بخواند، بداند که چه مىگوید و با که سخن مىگوید. مؤید این برداشت روایت امام باقر(ع) است که فرمود: در حالتى که کسل هستید یا خواب آلود یا سنگین، مشغول نماز نشوید، زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستى نهى کرده است.
ج - نماز با خشوع
از مصادیق اقامه نماز به جاى آوردن نماز با خشوع آن است.
« قد افلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون (مؤمنون /1- 2)؛ به تحقیق مؤمنان رستگار شدند آنها که در نمازشان خشوع دارند.»
خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مىشود و آثارش در بدن ظاهر مىگردد.
فیومى گوید:«خشع خشوعا اذا خضع و خشع فی صلاته و دعائه اقبل بقلبه على ذلک و هو مأخوذ من خشعت الارض اذا سکنت و اطمأنت ؛ خشوع به معناى تواضع است و خشوع در نماز و دعا به معناى اقبال قلبى بر آن است و این واژه برگرفته از سکون و اطمینان است، آن چنان که براى سکون زمین واژه خشوع به کار رفته و مىگویند: «خشعت الارض.» خشوع در نماز؛ یعنى جسم و روح را در نماز به دیدار خداوند بردن و انقطاع از غیر او، آن چنان که برگزیدگان خداوند، پیامبر و آل - علیهم السلام - چنین بودند. اولین فرودگاه این خشوع روح است که بر جسم نیز اثر مىگذارد؛ یعنى آن کس که در نماز خشوع دارد در حال نماز اعضا و جوارح او نیز آرام بوده، پیوسته بازى با ریش و صورت ندارد! در حدیثى مىخوانیم که پیامبر (ص) مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مىکند، فرمود:« اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه؛ اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نیز خاشع مىشد.»
د - دوام در نماز
از مصادیق اقامه نماز« دوام نماز» است.
در سوره معارج پس از آن که خداوند برخى صفات ناشایست انسانها را مورد تذکر قرار مىدهد، اوصاف شایسته آنها را هم ذکر مىکند که از جمله آن:«الا المصلین. الذین هم على صلاتهم دائمون(معارج /22- 23)؛ مگر نمازگزاران حقیقی،آنان که بر نماز خود تداوم دارند.» ظاهر آیه دوام است؛ یعنى هم به وقت نماز مىخوانند و هم همیشه نماز مىخوانند، این گونه نیست که نماز خواندن آنها مقطعى باشد و چنین نمازى است که اگر جزو برنامه زندگى شد و با حدود آن به جاى آورده شد انسان را از فحشا و منکر باز مىدارد. و اصولا برنامههاى تربیتى جز با تداوم کارآیى لازم را ندارند، لذا در حدیثى از پیغمبراکرم (ص) مىخوانیم:« ان احب الاعمال الى الله مادام و ان قل ؛ محبوبترین اعمال نزد خداوند کارى است که انسان بر آن مداومت داشته باشد هر چند کم باشد.»
ه - گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه
بدون تردید از مصادیق «اقامه نماز» گسترش و مطرح کردن نماز در جامعه است (نه تنها مصداق). پیش از این، مصادیق اقامه نماز در بعد فردى مورد توجه قرار گرفت و اینک آن را از بعد اجتماعى مورد بررسى قرار مىدهیم.
قرآن کریم مىفرماید از ویژگىهاى یاران خداوند آن است که:« الذین ان مکناهم فى الارض اقامواالصلوة و آتواالزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور(حج /41)؛ آنها کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مىدارند و زکات را ادا مىکنند و امر به معروف و نهى از منکر مىنمایند و عاقبت کارها در دست خداست.»
از این آیه شریفه به قرینه واژه تمکین(که به معناى فراهم ساختن وسائل و ابزار کار است؛ اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهى کافى و توان و نیروى جسمى) مىتوان استفاده کرد که مردان خدا از قدرت خود در جهت اقامه نماز استفاده مىکنند، علاوه بر آن که خود اهل اقامه نمازهستند، بر مطرح کردن آن در جامعه تلاش مىکنند.
با مصادیق پنجگانه فوق مىتوان معناى وسیع «اقامه نماز» را در قرآن دریافت. بحث پیرامون اولین وظیفه در قبال نماز؛ یعنى«اقامه نماز» را با کلامى از شهید علامه آیة الله مطهرى به پایان مىبرم:
« به پا داشتن نماز آن است که حق نماز ادا شود؛ یعنى نماز به صورت یک پیکر بى روح انجام نگردد، بلکه نمازى باشد که واقعا بنده را متوجه خالق و آفریننده خویش سازد و این است معنى ذکرالله که در آیه شریفه 14 سوره طه بدان اشاره شده:«اقمالصلوة لذکرى» یاد خدا بودن مساوى است با فراموش کردن غیر خدا؛ اگر انسان ولو مدت کوتاهى با خداوند در راز و نیاز باشد و از او استمداد جوید و او را ثنا گوید، او را به الله بودن، رب بودن، رحمان بودن، رحیم بودن، احد بودن، صمد بودن، لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد بودن توصیف کند، عالىترین تاثیرها در نفس او گذاشته مىشود و روح انسان آن چنان ساخته مىشود که مذهب اسلام مىخواهد و بدون چنین برنامهاى امکان پذیر نیست.»
دیگر وظیفه مؤمنان در قبال نماز، پاسداشت حریم نماز است؛ نکوداشت نماز، جایگاه ویژهاى در زندگى براى آن قائل بودن و به جاى آوردن آن با آداب واجب و مستحب از مصادیق آن است. نگهدارى حریم نماز نقطه مقابل استخفاف است؛ یعنى سبک شمردن نماز و شان و منزلتى براى آن ندیدن! که امام صادق (ع) فرمود:« ان شفاعتنا لن تنال مستخفاً بالصلوة.» که ترجمه آن این دو بیت است:
گویم ز امام صادق این طرفه حدیث تا شیعه او به لوح دل بنگارد
فرمود که بر شفاعت ما نرسد هر کس که نماز را سبک بشمارد
قرآن کریم از این «حریم نگهدارى»، تعبیر به حفظ کرده است:
«حافظوا على الصلوات والصلوة الوسطى ... (بقره / 238)؛ در انجام همه نمازها و نماز وسطى کوشا و مراقب باشید.» در این آیه بر مراقبت همه نمازها، به ویژه نماز وسطى تاکید شده است. این که « صلوة وسطى» کدام است؟ اقوال گوناگونى بین مفسران هست، نمازظهر، نمازعصر، نماز مغرب، نمازعشا، نماز صبح، نماز جمعه، نماز شب، نماز وتر و... اینها برخى از اقوالى است که در مصداق «صلوة وسطى» گفته شده است، ولى با توجه به شان نزول آیه بعید نیست که مقصود از آن نماز ظهر باشد. در شان نزول آیه آمده است: جمعى از منافقان به بهانه گرمى هوا در نماز جماعت ظهر شرکت نمىکردند و این سبب شده بود که از جمعیت نماز جماعت پیامبر(ص) کاسته شود تا جایى که گاه پشت سر پیامبر یک صف یا دو صف بیشتر نبود. آیه شریفه تذکر به مؤمنان است که حریم نماز را نگهدارید و با ترک جماعت حریم این عبادت بزرگ را نشکنید.
در سه آیه از قرآن نیز« محافظت بر نماز» از ویژگىهاى مؤمنان شمرده شده است:
« والذین هم على صلاتهم یحافظون ؛ مؤمنان کسانىاند که بر نمازهاى خویش مراقباند.»
راغب در معناى حفظ گوید:« یستعمل فى کل تفقد و تعهد و رعایة ...» این واژه در مورد تفقد، پیمان دارى و مراقبت به کار مىرود.
انسان در زندگى مادى بدون تردید در تنگنا قرار مىگیرد، امکانات و توان انسان محدود است و با مشکلات بسیار و بدون پشتوانه نمىتوان زندگى کرد. آنان که مادى مىاندیشند، فقط به پشتوانههاى مادى فکر مىکنند، ولى آنان که الهى فکر مىکنند پیوسته با پشتوانههاى معنوى خود را از بن بست مىرهانند. از این دست پشتوانهها نماز است. نماز، جلوه برجسته یاد خداست و« دل آرام گیرد ز یاد خداى؛ الا بذکرالله تطمئن القلوب.» (رعد /28) « واستعینوا بالصبر والصلوة و انها لکبیرة الا علىالخاشعین (بقره / 45)؛ و از خدا به صبر و نماز یارى جویید (و با استقامت و کنترل هوسهاى درونى و توجه به پروردگار نیرو بگیرید) و این کار جز براى خاشعان سنگین است.»
بر این اساس است که در روایات فراوانى آمده است که وقتى پیامبر(ص) یا امام على (ع) با مشکلى رو به رو مىشدند به نماز روى مىآوردند. امام صادق (ع) فرمود: مستند این کار همین آیه شریفه است.
از حضرت امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: چه مانعى دارد وقتى که با غمى از غمهاى دنیا رو به رو مىشوید وضو گرفته به مسجد بروید، دو رکعت نماز بخوانید و در نماز دعا کنید، زیرا خداوند امر فرموده است: «واستعینوا بالصبر والصلوة.» و بىتردید استوارترین پشتوانه در زندگى همین است و بس، دیگر پشتوانهها سست است و غیر قابل اعتماد:« مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون (عنکبوت/41)؛ مثل کسانی که خدا را فراموش کرده، غیر از خدا را اولیا خود برگزیدند، حکایت خانه ای است که عنکبوت بنیاد کند و سست ترین خانهها خانه عنکبوت است؛ اگر مىدانستند!»
«هر حیوان و حشرهاى براى خود خانه و لانهاى دارد اما هیچ یک از این خانهها به سستى خانه عنکبوت نیست. اصولا خانه باید دیوار، سقف، و درى داشته باشد و صاحب آن را از حوادث حفظ کند و طعمه و غذا و نیازهاى او را در خود نگه دارد. بعضى خانهها سقف ندارند، اما لااقل دیوارى دارند یا اگر دیوار ندارند سقف دارند، اما لانه عنکبوت که از تعدادى تارهاى بسیار نازک ساخته شده است نه دیوارى دارد، نه سقفى، نه حیاطى و نه درى . اینها همه از یک سو. از سوى دیگر مصالح آن به قدرى سست و بى دوام است که در برابر هیچ حادثهاى مقاومت نمىکند، اگر نسیم ملایمى بوزد تار و پودش را درهم مىریزد. اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشى مىکند. کمترین شعله آتش به آن برسد، نابودش مىسازد، حتى اگر گرد و غبار بر آن بنشیند، پاره پاره مىشود و از سقف خانه آویزان مىگردد. معبودهاى دروغین این گروه، نه سودى دارد، نه مشکلى را حل مىکند و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند.» آرى فقط او پناهگاه است و بس!
دیگر وظیفه در قبال نماز«امر» به آن است. امر به معروف از فرایض بزرگ مکتب ماست و برترین معروفها نماز است. معروفى که اگر در جامعه، آن گونه که دین خواسته مطرح باشد، ریشه بسیارى از منکرات خشکانده مىشود از ویژگىهاى مردان خدا آن است که«امر» به نماز دارند. قرآن کریم در مورد حضرت اسماعیل صادق الوعد(که این غیر از اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم است مىفرماید: « و کان یامراهله بالصلوة والزکوة ... ( مریم /55) و این پیامبر پیوسته خاندان خود را امر به نماز و زکات مىکرد...»
و در مورد دیگر، خطاب به پیامبر(ص) مىخوانیم:
« وامراهلک بالصلوة واصطبرعلیها ... (طه/ 132)؛ و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شکیبا باش ...»
در این دو آیه بر«امر» اهل به نماز تاکید ویژه شده است، چرا که اصلاح بنیان خانواده زیربناى سایر اصلاحات است. اگر خانوادهها، الهى شدند جامعه الهى خواهد شد. بر این اساس است که در دو آیه فوق سخن از امر کردن خانواده به نماز است و این در حقیقت راهى برجسته براى نجات خانواده از آتش است همان که در آیه شش سوره تحریم آمده است:« یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس والحجارة ... ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید.»
از این آیه مىتوان رسالت سنگین پدر و مادر را در تربیت معنوى فرزندان استفاده کرد. در روایتى از پیامبر گرامى اسلام مىخوانیم:«الا کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته، فالامیر على الناس راع و هو مسؤول عن رعیته، والرجل راع على اهل بیته و هو مسؤول عنهم، فالمرأة راعیة على اهل بیت بعلها و ولده و هى مسؤولة عنهم. الا فکلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته؛ بدانید همه شما نگهبانید و همه در برابر کسانى که مأمور نگهبانى آنها هستید مسئولید. امیر و رئیس حکومت اسلامى نگهبان مردم است و در برابر آنها مسؤول است، مرد نگهبان خانواده خویش است و در مقابل آنها مسؤول، زن نیز نگهبان خانواده شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسؤول مىباشد. بدانید همه شما نگهبانید و همه شما در برابر کسانى که مأمور نگهبانى آنها هستید مسئولید.»
اینها برخى از وظایفى بود که ما در قبال نماز - این امانت بزرگ الهى - داریم امید که امانت دارى شایسته باشیم و در انجام وظایف خویش کوتاهى نکنیم. در بخشهای دیگر در مورد اسرار، آداب و اثرات نماز سخن می گوییم.